اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

برف نو سلام

سلام.برف جدید.امیرمحمد میگه مامان مثل فیلما برف میاد از بس پسرم برف ندیده. امروزم همگی تعطیل بودیم.اخ جون.روز اخر روضه مامانی هم بود برف نو سلام...
22 دی 1398

عکس امامی که امروز شهید شده

سلام امیرمحمدم.امروز همراه امیرحسین و بابابزرگ و مامانی رفتین م.. به محض برگشتن سراغ کیفت رفتی و برچسب اسم دفترت رو نشونم دادی و گفتی مامان این همون امامیه که شهید شده عکس حاج قاسم سلیمانی بود که امروز شهید شده...
13 دی 1398

نیایش خوندن سر صف امیرمحمد جان

پیش نمایش مطلب شما : سلام.اینم اولین دیگه ای از امیرمحمد جان برای اولین بار رفتی سر صف و نیایش رو خوندی بعدشم که اومدی پایین با دوستای کلاس سومیت دست دادی تازه میگی مامان نمیدونم چرا کاغذ ندادن جلوم بگیرم میگم اخه حفظ بودی هنوز سواد دار نشدی که از رو بخونی. عاشقتم بووس...
7 دی 1398

نیایش خوندن سر صف امیرمحمد جان

سلام.اینم اولین دیگه ای از امیرمحمد جان برای اولین بار رفتی صر صف و نیایش رو خوندی بعدشم که اوندی پایین با دوستای کلاس سونیت دست دادی تازه میگی مامان نمیدونم چرا کاغذ ندادن جلوم بگیرم میگم اخه حفظ بودی هنوز سواد دار نشدی که از رو بخونی. عاشقتم بووس...
7 دی 1398

شب چله98

سلام گل پسرا.امسالم مثل روال این چند سال شب چله رفتیم م و خونه بابابزرگ بودیم.تا 9شب هنوز عمو محسن نیومد.خوب ناراحت بودین به خصوص امیرحسین که کلی برنامه ریخته بود با خاله سمیه و زله درست کرده بود.دیگه شام خوردیم و برگشتیم شهرمون. رفتیم خونه مامانی و خوب همه جمع بودن و طول داده بودن تا برسیم.خیلییی خوب بود.کلی عکس گرفتیم و البته زودتر هم برگشتیم تا بخوابین برای صبح روز بعد.دوستون دارم.بووس
3 دی 1398
1